تربیت کودکان خوشحال: مهمترین روشها از کتاب «۳۶۵ پیشنهاد برای شاد کردن کودکان»
بین قفسههای کتاب بالا و پایین میشدم و عناوینی را که برایم جذاب بود برمیداشتم و ورق میزدم. با توجه به حیطه کاری و شرایط زندگی شخصیام و با درنظرگرفتن این نکته که «شادی» در جامعه ما مجال ابراز کمتری پیدا میکند، این عنوان مرا جذب کرد: «۳۶۵ پیشنهاد برای شاد کردن کودکان».
پشت جلد کتاب چندین پیشنهاد شاخص برای شاد کردن کودکان توجه مخاطب را جلب میکند:
دوران کودکی به سرعت میگذرد؛
اگر میخواهید روزهای فرزندانتان را پر از شادی، شگفتی و خلاقیت کنید،
اگر میخواهید از سالهای شیرین زندگی با آنها بیشتر بهره ببرید،
اگر میخواهید ارتباطتان را با بچهها تقویت کنید،
و اگر میخواهید که به کمک فرزندتان کودکی را دوباره تجربه کنید،
پیشنهادهای این کتاب را به کار گیرید.
هیچ تجربهای تا این اندازه شما و کودکان تان را شاد نمیکند.
باید اعتراف کنم جملات انگیزشی گیرایی بود. با خودم فکر کردم: «خوب پیدایش کردهام!» و بدون لحظهای تردید آن را خریدم، تا به فرصتی برسم که بتوانم کتاب را باز کنم و به فرمول جادویی آن برای شاد کردن بچهها دست پیدا کنم!
توصیههای ساده برای تربیت کودکان شاد و خوشحال
بالاخره فرصتی فراهم شد و کتاب را باز کردم. از فرط اشتیاق و برخلاف رویه همیشگیام، بدون مطالعه مقدمه، سر وقت اصل مطلب رفتم. جمله اول یا بهتر بگویم شماره اول از ۳۶۵ پیشنهاد برای شاد کردن بچهها این بود:
۱- کمی به بچه سواری بدهید! می توانید او را روی دوشتان دور خانه بگردانید!
به راستی جا خوردم… بیشتر شبیه شوخی بود! کتاب را ورق زدم:
۲- در جنگل یا پارکی نزدیک خانه با بچهها پیادهروی کنید.
۳- خودتان دوچرخهسواری را به بچهها یاد دهید.
۴- شبی در فضای باز چادر بزنید و…
راستش را بخواهید دیگر کاملا ناامید شده بودم. در کتابی که آن را اکسیر جادویی میدانستم، خبری از فرمولهای سریع و حسابگرانه و روشهای عجیبی که من برای شاد کردن کودکان انتظار داشتم نبود؛ در عوض کتاب پر بود از پیشنهادهای عادی که بنظرم کاملا بچگانه میآمد.
خواستم کتاب را ببندم و کنار بگذارم اما تعجب و کنجکاوی و پیشزمینه ذهنی که از این نویسنده داشتم، مرا از این کار منصرف کرد. به سراغ مقدمه کتاب رفتم. مقدمه اینطور آغاز شده بود:
وقت طلاست و شاید باارزشترین و گذراترین قسمت آن، زمانی باشد که فرزند کوچکی داریم. در یک لحظه، نوزادی را در آغوش دارید و لحظهای دیگر کودکی نوپا؛ و روزی بیخبر از همهجا او میگوید: «ماما! بابا!». در یک چشم بههم زدن دوچرخهسواری را تمرین میکند و… روزهای شگفتانگیز کودکی ناگهان سپری میشود.
هدف «۳۶۵ پیشنهاد برای شاد کردن کودکان»، ارائه پیشنهادهایی برای لذتبردن از روزهای ارزشمند زندگی بچهها است. پیشنهادهایی که این روزها را هم برای کودک و هم برای پدر و مادر، فوقالعاده میکند. کتاب به شما نشان میدهد که چطور به کودکان کمک کنید تا روزهایشان پر از شادی و شگفتی شود.
از آنجا که بسیاری از این فعالیتها گذرا و ناپایدارند، شاید خواندن و تکرار آنها به نظرتان کسلکننده باشد. (آنها مثل رنگینکمانی هستند که بعد از طوفان ظاهر میشود؛ لحظاتی هستند و بعد ناپدید میشوند) …
به فکر فرو رفتم. با کمی تامل سخنان نویسنده هر چه بیشتر صحیح به نظرم میآمد. با نگاهی جستجوگر به اطراف و اطرافیان و مرور رفتار و گفتار و عملکرد پدرها و مادرها، یک آن متوجه شدم در دنیای کنونی والدین فاصله زیادی از بچهها گرفتهاند. مشغلههای کاری، گرفتاریهای روزمره، سبک زندگی دیجیتالی و ارتباطات مجازی و کارهایی که هرگز تمامی ندارد، ما را از فرزندانمان دور کرده است. وقتی بیشتر به این ماجرا فکر میکنم میبینم که ما حتی در مواقعی فرزندانمان را به کلی فراموش میکنیم یا کنار میگذاریم. با نشاندن آنها جلوی تلویزیون و مانیتور و یا دادن تبلت و گوشی به دستشان، به شیوهای سرگرمشان میکنیم که چند ساعت طرفمان نیایند تا بتوانیم به کارهای تمامنشدنیمان برسیم؛ یا زمانی را بدون «مزاحم» به خود و علایقمان اختصاص دهیم.
کتاب را بستم و قدمزنان به پارک نزدیک خانه رفتم. نیمکتهای اطراف فضای بازی کودکان پر بود از پدران و مادرانی که یا سرشان به گوشی گرم بود و یا با اشتیاق با همصحبت جدیدشان درد دل میکردند! فریادهای مشتاق بچهها که: «مامان منو تاب میدی؟» اغلب بیپاسخ بود. پدران زیادی را دیدم که با گامهای بلند جلوتر راه میرفتند و کودکشان برای رسیدن به آنها مجبور بود بدود. مادران زیادی را دیدم که آنقدر مشغول صحبت با همراهشان بودند که فریادهای اشتیاق کودکی را که پروانهای رنگی را دیده بود و به آنها نشان میداد، نمیشنیدند و سرشان گرم بالا پایین کردن صفحه موبایل و صفحات فضای مجازی خود بود.
بچههای شاد عاشق بازی هستند
حق با نویسنده بود. جملههای دیگری از مقدمه را به یاد آوردم:
بچهها عاشق بازی هستند و به آن نیاز دارند. بازی بخش جدا نشدنی از دوران کودکی است. بچگی همین است دیگر! اما بچهها به همان اندازه که بازی و سرگرمی را دوست دارند، شیفته این هستند که پدر و مادرشان نیز در این لذت با آنها همراه باشند و آن را تجربه کنند. بچهها در ابداع بازی و فعالیتها بسیار خلاقاند و دوست دارند که در این فعالیتها، والدینشان مشوق آنها باشند.
احساس کردم درباره کتاب زود قضاوت کردهام. مثل همه وقتهایی که کلید معماها بنظرمان باید طرحی پیچیده و عجیب و غریب باشد، انتظارم از کتاب چیز دیگری بود. درحالی که خیلی وقتها جواب، خیلی سادهتر از آن چیزی است که ما فکرش را میکنیم. با مطالعه بیشتر کتاب به این نتیجه رسیدم که فعالیتهای پیشنهادی آن، علاوه بر اینکه به والدین کمک میکند که زمان دلچسب و شیرینی را با فرزندشان بگذرانند، در کنار لذت بردن از فعالیتهای مشترک، مسائل تربیتی، اخلاقی، اجتماعی، علمی و … را هم به آنها آموزش میدهد. همه ما میدانیم که تاثیر آموزش غیر مستقیم برای کودکان و نوجوانان، چقدر عمیقتر وموثرتر از آموزش مستقیم است. مثلا این که ما مدام به فرزندانمان تاکید کنیم که «باید مراقب محیط زیست باشیم» قطعا آن تاثیری را ندارد که با آنها مسابقه پاکسازی کوهستان یا پارک بگذاریم.
این کتاب دقیقا ۳۶۵ پیشنهاد برای شاد کردن کودکان ارائه داده است؛ درست به تعداد روزهای سال. شاید این به آن معنا باشد که در هر روز، باید زمانی را به فرزندمان اختصاص دهیم و در آن زمان تمام مشغله و درگیریهای ذهنیمان را موقتا فراموش کنیم. سعی کنیم از بودن با بچهها لذت ببریم. بچهها به سادگی احساسات ما را میفهمند و اگر احساس کنند که به اجبار با آنها وقت میگذرانیم، اجازه همراهی با خود را به ما نداده و یا لذت کافی از این همراهی نمیبرند.
مقدمه کتاب با این جمله به پایان میرسد:
شما میتوانید در کودکیهای فرزندتان شریک شوید، زندگی خانوادگی پربارتری داشته باشید و همه چیز را دوباره مثل یک کودک احساس کنید. دیگر منتظر چه هستید؟
در همین راستا مطالعه مقاله «تقویت عزتنفس کودکان: خلاصه کتاب «۵۰۱ روش برای افزایش عزتنفس بچهها»» را از دست ندهید.
در انتها دعوت میکنیم ویدئوی «نتایج طولانیترین تحقیق انجام شده در زندگی بشر» از سری کنفرانسهای مجموعه TED که نکات اساسی برای تربیت کودکان شاد را بیان میکند؛ باشید:
دیدگاه ها
ارسال دیدگاه