درد و دل کردن با چه کسی خوب است؟ دلایل روانشناسی اجتناب از درد و دل با غریبهها
درد و دل یعنی ما درباره مشکلات، دغدغهها، آرزوها و چیزهایی که برایمان چالشبرانگیز است با دیگران گفتوگو میکنیم. اغلب افراد پس از درد دل کردن احساس میکنند که سبک شدهاند و از شدت غم و غصههایشان کم شده است.
وقتی فرد بخشی از احساسات و مشکلاتش را برای دیگری بازگو میکند؛ از فشارهای روانی که بر دوش اوست، کاسته میشود. اما علاوه بر مزیت روانشناختی، درد و دل کردن احتمالا میتواند به ارائه راهحل از طرف مخالف منجرب شود. راهحلی که به تنهایی به ذهن خودتان نمیآمد.
فهرست
درد و دل کردن با چه کسی خوب است؟ دیدگاه روانشناسی
درد و دل کردن با خیلی از افراد میتواند به جای مفید واقع شدن، مضر باشد.
۱. با فردی درد و دل کنید که شما را داوری و قضاوت نکند. قضاوت و داوری شدن از سوی دیگر به مشکلات فرد میافزاید و به گوشهگیری و منزوی شدن میانجامد.
(چرا قضاوت نکردن سخت است؟ مقاله «تعریف رواشناسی تعصب و قضاوت چیست؟ چرا پیشداروی میکنیم؟ چگونه تعصب نداشته باشیم؟» را مطالعه کنید.)
۲. با کسانی درد و دل کنید که نسبت به شما احساس همدلی دارند و از وضعیت شما آگاهی دارند.
(منظور از همدلی چیست؟ مقاله «درک دیگران: ساز و کار مغز برای ایجاد همدلی» را مطالعه کنید.)
۳. با فردی درد و دل کنید که راز دار باشد و حرف دل شما را با دیگران مطرح نکند.
به یاد بسپارید بسیاری از مشکلات با گفت و گو کردن حل میشوند. در خیلی از موارد بخصوص مشکلات رابطه خودداری از گفتوگو کردن و سکوت زمینهساز پیچیدهتر شدن مشکلات خواهد شد.
به اعتقاد برخی افراد درد و دل کردن، نه تنها مسائل را حل نمیکند که اوضاع را پیچیدهتر هم میکند. مسلما چنین دیدگاهی مورد تایید روانشناسی نیست. اگر فردی خودش قادر به حل مسئله نباشد باید با یک مشاور یا روانشناس درد و دل کند.
گاهی اوقات ما بیشتر از حد لازم با دیگران صمیمی میشویم و درد دل میکنیم. آیا برای شما پیش آمده است که در اتوبوس یا هواپیما جزئیات زندگی خصوصی خود را برای یک غریبه تعریف کنید؟ آیا آرایشگر شما از تمام داستان زندگی شما باخبر است؟ چرا ما اطلاعات شخصی زیادی را پیش غریبهها افشا میکنیم؟
اشتباه در درد و دل بیمورد با غریبهها: دلایل روانشناسی
۳ دلیل روانشناختی شگفتانگیزی برای توضیح این موضوع وجود دارد:
۱. صمیمیت کاذب و درد و دل بیجا با دیگران
در شرایط خاصی همچون نشستن در صندلی هواپیما درحالیکه با فرد بغلدستی شانهبهشانه قرار گرفتهاید، یا وقتیکه در یک آسانسور شلوغ گیر کردهاید یا وقتی در صندلی عقب تاکسی با دو نفر دیگر هم مسیر شدهاید؛ این احتمال وجود دارد که صرفا به دلیل نزدیکی فیزیکی، احساس صمیمیت را تجربه کنید. همه ما یک فضای خصوصی حباب گونه داریم که بهطورمعمول فقط به دوستان صمیمی اجازه ورود و تخطی از آن شعاع را میدهیم. وقتی با یک غریبه در یک فضای شلوغ گیر میافتیم – مثلا در یک پرواز طولانی کنار هم نشسته باشیم – این سبب به وجود آمدن احساس کاذب صمیمیت میشود. بنابراین در چنین شرایطی ما گارد خود را پایین میآوریم و آن دسته از اطلاعات شخصی خود را که در حالت عادی صرفا به اعضای خانواده یا دوستان صمیمیمان میگوییم با آنها به اشتراک میگذاریم.
این صمیمیت کاذب در موقعیتهای دیگری ازجمله موقع آرایش و پیرایش موهایمان، هنگام معاینه جسمی توسط پزشک یا در حین ماساژ نیز اتفاق میافتد. در حالت عادی فقط عزیزانمان هستند که بدن ما را لمس یا نوازش میکنند. آرایشگری که موهایمان را شستشو میدهد یا در نزدیک حباب فضای شخصی ما میایستد سبب به وجود آمدن این صمیمیت کاذب میشود. این احساس واکنشی در ما برمیانگیزد که باعث میشود ما گارد خود را پایین بیاوریم و بیشازحد اطلاعات شخصی با آن فرد به اشتراک بگذاریم.
۲. اصل رفتار متقابل در درد و دل بیمورد با دیگران
اگر فردی در مورد جزئیات زندگی شخصیاش با ما گفتگو کند، در ادامه ما نیز در چرخهای ناخودآگاه دست به عملی متقابل میزنیم و اطلاعات شخصیمان را افشا میکنیم. ما اسرار بیشتری با او به اشتراک میگذاریم این چرخه در هر قدم خود را باز تکرار میکند و پیش میرود. قبل از آنکه خود متوجه شوید ناخواسته اطلاعات زیادی را به اشتراک گذاشتهاید. دلیل آن اصل رفتار متقابل است. وقتی فردی در تعامل ما دست به انجام کاری میزند؛ برای مثال رازی از زندگیاش را با ما در میان میگذارد، ما خود را ملزم به جبران آن رفتاری میدانیم. اصل رفتار متقابل میتواند هر دو طرف را ترغیب به افشای بیشتر و درنتیجه صمیمیت و تبادل اطلاعات بیشتر کند.
۳. شباهت با دیگران و باز کردن سفره دل برای غریبهها
وقتی با شخصی آشنا میشویم که ازنظر ظاهری، علاقهمندیها و بیزاریها و پسزمینه فکری کاملا مشابه ماست، بلافاصله تمایلی در وجود ما شکل میگیرد که ما را به سمت احساس راحتی و اعتماد با آن فرد سوق میدهد. این فرض در ذهن ما شروع به شکل گرفتن میکند که ارتباطی بین ما وجود دارد و همین فرض میتواند سبب افشای اطلاعات شخصی ما پیش او شود. پسازاین مرحله اصل رفتار متقابل وارد میشود و بقیه ماجرا را بر عهده میگیرد. این اتفاق اغلب وقتی پیش میآید که دو نفر یکدیگر را در یک مکان غریب مثل سفری به کشور خارج ملاقات کنند. مثلا وقتی ایرانیها در خارج از کشور همدیگر را ملاقات میکنند، به شکلی غیرواقعی و بهسرعت این احساس را پیدا میکنند که ارتباطی قوی بین آنها وجود دارد. درنتیجه، ما آن دسته از اطلاعات شخصی که در شرایط عادی با آن فرد در میان نمیگذاریم را افشار میکنیم.
چگونه از درد و دل بیمورد با غریبهها بپرهیزیم
اگر این درد و دل کردن بیجا در مورد شما هم صحت دارد، نگران نباشید؛ چراکه تنها نیستید. افراد زیادی در این زمینه نقطهضعف دارند. سوال این است که چطور میتوانیم جلوی خودمان را از در میان گذاشتن اطلاعات بیشازحد با غریبهها، بگیریم؟
۱. هشیار باشید که ورود به فضای شخصی شما میتواند سبب برانگیخته شدن احساس اعتماد و احساس صمیمیت کاذب در شما شود. یاد بگیرید که بهرغم فاصله فیزیکی از نظر روانی فاصله خود را حفظ کنید.
۲. این موضوع را به یاد داشته باشید که هر فردی که بهواسطه شغل به شما نزدیک میشود و لمستان میکند صرفا یک متخصص است که در حال انجام کارش است. چنین فرض نکنید که آنها ازآنچه واقعیت دارد به شما نزدیکتر هستند. این موضوع برای متخصصین نیز از اهمیت بسیاری برخوردار است؛ چراکه اگر در رفتاری متقابل با مشتریان دست به افشای اطلاعات شخصی بزنند، احتمالا به دلیل اینکه مراجعین زیادی تمام اسرار زندگیشان را میدانند؛ درنهایت احساس خجالت و شرمساری کنند یا از نظر روانشناختی انرژیشان تحلیل برود.
۳. سرانجام این نکته را در نظر داشته باشید که اگر شخصی اطلاعات شخصیاش را با شما در میان گذاشت، شما موظف به پاسخ متقابل نیستید. صرفا گوش دهید و سر تکان دهید یا مکالمه را قطع کنید.
ویدئوی «چرا باید با غریبهها گفتگو کنید؟» از سری مجموعه کنفرانسهای TED تماشا کنید.
منبع: سایکالیجی تودی
دیدگاه ها
2 دیدگاه
🤔جالب بود
ممنون
ارسال دیدگاه