ویروس کرونا بدتر از چیزی است که فکرش را میکنید! بازنده بازی ذهنی نباشید!
این سوال را با صداقت تمام جواب دهید: آیا حاضر هستید داروی بدون نسخهای را که تا ۹۸ درصد احتمال میدهید بیخطر باشد، مصرف کنید؟ آیا حاضر هستید تمام دارایی خود را وارد یک قمار کنید که احتمال بازنده بودن در آن ۹۸ درصد است؟ ویروس کرونا شبیه همان شخص بیکله است که چنین ریسکی میکند. شانس شما به عنوان یک فرد عادی از جامعه انسانی برای مردن در اثر ابتلا به بیماری کرونا به اندازه شانس برنده شدن در آن قمار است. این اعداد تخمین کلی هستند و معنایشان این است که اگر شرایط سلامتی جسمی بسیار پایینی نداشته باشید، خیلی پیر یا خیلی کم سن و سال (نوزاد) نباشید، احتمال مرگ شما بسیار پایین و نزدیک به صفر است.
خب اگر اینطور است چرا اغلب کشورها به خاطر همان تعداد انسانی که هر ساله در آبهای ساحلی غرق میشوند یا در اثر برخورد صاعقه جان خود را از دست میدهد، دست به اقدامات قرنطینهای زده و مرزهای خود را نمیبندد و مدارس و دانشگاههای خود را تعطیل نمیکنند و تماشای بازیهای فوتبال را لغو نمیکنند؟ چرا سهام جهانی با کاهش روبروست؟ چرا مدارس و ادارات به شکل مرتب پیام میفرستند و سر تیتر اخبار و موضوع اصلی شبکههای اجتماعی و مکالمات کوچه و بازار با تمام افراد حول یک ویروس جدید به نام کرونا است که اساسا نوعی از آنفولانزای خفیف یا متوسط است؟
فهرست
- 1 مقایسه آمار مرگ و میر ناشی از ویروس کرونا و آنفولانزای فصلی
- 2 بررسی روانشناسی ویروس کرونا از دیدگاه تکاملی
- 2.1 جذابیت اطلاعات مربوط به خطر برای ذهن
- 2.2 استفاده از کنایههای مربوط به عوامل بیماریزا در کلام
- 2.3 ارتباط نقشهای جنسیتی و شیوع بیماری در جوامع بشری
- 2.4 تکامل ویروسهای مرگبار و بیماریهای مشترک انسان و حیوان
- 2.5 آیا گیاهان انسان را اهلی کردهاند؟
- 2.6 آیا ویروسها و عوامل بیماریزا انسان را اهلی کردهاند؟
- 3 مقابله با ویروس کرونا به عنوان یک دشمن تکاملی باهوش
مقایسه آمار مرگ و میر ناشی از ویروس کرونا و آنفولانزای فصلی
دلیل این موضوع آن است که ذهن ما علاقمند پیگیری اخبار فاجعهباری است که همراه با آمارهای بزرگ و هشدار دهنده باشد. تا لحظهای که این مقاله به نگارش درمیآید، طبق گزارشهای ثبتشده، در مجموع بیش از ۹۵۰۰۰ نفر در ۴۱ کشور دنیا به ویروس کرونا مبتلا شدهاند. برای بررسی بهتر موضوع باید بگوییم که این رقم تنها چیزی حدود ۰/۰۰۰۱ ٪ از جمعیت دنیا است. برای مقایسه در نظر بگیرید که شیوع آنفولانزای فصلی حدود ۳ الی ۵ میلیون نفر را در دنیا مریض میکند که برای درمان مراجعه میکنند (بیش از ۰/۰۶ ٪ جمعیت دنیا) احتمالا اگر تعداد افراد زیادی که به دکتر مراجعه نمیکنند را هم محاسبه کنیم، آمار بسیار بیشتر خواهد بود. آنفولانزای فصلی سالانه منجر به مرگ ۲۹۰۰۰۰ تا ۶۵۰۰۰۰ انسان میشود که چیزی در حدود ۰/۰۰۸ ٪ از جمعیت جهان است.
بررسی روانشناسی ویروس کرونا از دیدگاه تکاملی
برای درک کامل قدرت واقعی ویروس کرونا Coronavirus، باید از منظر روانشناسی تکاملی به این اپیدمی نگاه کنیم. بیماری کرونا صرفا یک نوع وحشت اخلاقی ساده و تقریبا خاص است. باید این نکته را در نظر داشت که جسم، ذهن، جوامع، باورها، هنجارها و اخلاق انسانها در همراهی با عوامل بیماریزا به تکامل رسیدهاند. تعیین این که اول تخم بوده یا تخممرغ موضوع نامشخصی است و معلوم نیست که کدام یک محرک دیگری بوده است.
جذابیت اطلاعات مربوط به خطر برای ذهن
برای درک این موضوع عجیب، ناتوانی آشکار مردم در نتیجهگیری صحیح آماری از میزان خطر واقعی ناشی از اپیدمی فاجعهبار ویروس کرونا را در نظر بگیرید. ما انسانها احتمالهای اساسی و درست را نادیده میگیریم. این یک موضوع اثبات شده است که ذهن ما تمایل دارد تا به اطلاعات شاخص و برجسته توجه کند. تعصب و سوگیری منفی از جمله قدرتمندترین پیشفرضهای کشفشده ذهن ماست. هر علامت و نشانهای که حاوی اطلاعاتی در مورد خطرات و تهدیدات احتمالی باشد، به سرعت به ذهن ما خطور میکند و به راحتی به خاطر سپرده شده و به سهولت منتقل میشود. از دیدگاه متخصصین اپیدمیولوژی، خطر به معنای علامتی است که با خصوصیات «قابلیت یادگیری، بهیادسپاری و قابلیت آموزش بالا» شناخته میشود. یک مزیت تکاملی آشکار برای چنین عملکرد ذهنی وجود دارد: برای ما خیلی بهتر است که از خطرات، تفسیر افراطی داشته باشیم تا اینکه آنها را دست کم بگیریم. در اغلب موارد این برداشتهای افراطی از علائم خطر موثر هستند. علائمی که نشاندهنده وجود عوامل بیماریزا هستند، باعث برانگیخته شدن خودکار واکنش تنفر و انزجار در بدن ما میشوند و همین واکنشها باعث میشود تا از خطر اجتناب کنیم. در طول زمان بدن ما به گونهای تکامل یافته است تا به سرعت نسبت به دریافت علائم بینایی و شنوایی مبنی بر احتمال وجود عوامل بیماریزا، واکنش نشان دهیم. به همین دلیل است که وقتی یک موش یا سوسک را میبینیم یا صدای خرناس یک حیوان را میشنویم، مورمور میشویم و حالمان به هم میخورد.
استفاده از کنایههای مربوط به عوامل بیماریزا در کلام
اما آن کشف بزرگ در مورد پیشفرضهای ذهنی به شیوههای دیگری نیز خود را نشان میدهد. برای مثال، بیگانههراسی و نژادپرستی نیز از همان مکانیسمهای مغزی برای شناسایی عوامل بیماریزا استفاده میکنند. زبان تکلم و کنایهها و استعارههایی که ما به شکل معمول برای توجیه اخلاقی رفتارهایی از جمله خشم و ترس نسبت به دیگری استفاده میکنیم، از جنس همان کنایههایی هستند که در مورد عوامل بیماریزا به کار میبریم. ما از عبارت «جانور موذی / آفت» در مورد افرادی که خوشایند ما نیستند استفاده میکنیم؛ از نیتها و افکار توهینآمیز «حالمان به هم میخورد»؛ ما میترسیم که مبادا دامن دخترهایمان «ناپاک» شود و یا ذهن فرزندان جوانمان توسط افراد یا گروههای «مریض»، «آلوده» شود. نتایج مطالعات نشان داده است آن دسته از افرادی که از آلودگی، هراس شدید دارند و احساس تنفر قدرتمندتری دارند، از نظر سیاسی و عقیدتی افراد قابل انعطافی نیستند.
ارتباط نقشهای جنسیتی و شیوع بیماری در جوامع بشری
موضوع عمق بیشتری پیدا میکند و جدیتر هم میشود. علوم اجتماعی بر روی این مسئله توافق نظر دارند که در طول تاریخ، رفتهرفته جوامع بشری، عموما هنجارهای اجتماعی سختگیرانهتر و فرهنگهای محافظهکارانهتری نسبت به حضور عوامل بیماریزا در محیطزیست، پیدا کردهاند. البته جوامع غربی نسبت به دیگر فرهنگها قید و بند کمتری در این مورد دارند (به این دلیل که در عرضهای جغرافیایی شمالی کره زمین، عوامل بیماریزای کمتری نسبت به مناطق گرمسیری وجود دارد) و این سهلانگاری با به وجود آمدن سیستم فاضلاب شهری و کشف آنتیبیوتیکها، بیشتر شده است. در آن دسته از کشورهایی که شیوع عوامل بیماریزا رواج بیشتری پیدا میکند، برابری جنسیتی کمتر بوده و در مقایسه با محیطهای تمیزتر، نقشهای اجتماعی جنسیتی مرتبط با زن و مرد، انعطافپذیری کمتری دارند (تعصبها و کلیشههای جنسیتی عمیقتر هستند).
تکامل ویروسهای مرگبار و بیماریهای مشترک انسان و حیوان
اما موضوع به همینجا ختم نمیشود و مسئله عجیبتر میشود. ویروسهای مهلک مثل آبله، طاعون، سرخک و آنفلوانزا در شرایطی تکامل پیدا میکنند که حجم عظیمی از انسانها، حیوانات، اجساد و مدفوع آنها در یک محیطزیست مشترک، متراکم شده باشند. از همه مهمتر اینکه بیماریهای زئونوتیک (بیماری با منشا حیوانی که میتواند به انسان هم سرایت کند) همزمان و تحت شرایط خاصی تکامل پیدا کرد که روند اهلی کردن از ۱۲۰۰۰ سال پیش و در دوران نوسنگی شروع شد و این شرایط انتخاب تعمدی جدید، باعث به وجود آمدن این بیماریها شد. منظور از اهلی کردن این است که یک گونه خاص، خارج از چهارچوب استراتژی تکاملی طبیعت، دست به تولیدمثل و تغییر پیشینه دیگر گونهها بر اساس نیازهای خود زده است. در طی یک میلیون سال پیش، اجداد نخستین ما با نام هومینینها با کشف آتش قادر به آتش زدن حجم عظیمی از جنگلها و دشتهای ساوانا بودند تا الگوهای مهاجرتی حیوانات دیگر را با نیاز شکار خود تطابق دهند. مسلما انسانهای دوران نوسنگی به خاطر رفع نیازهای تغذیه، بقا و حفظ انرژی، قادر به تولید انتخابی گونههای گیاهی (ارزن، گندم، برنج) و گونههای جانوری (سگ، شتر، خوک، بز، گوسفند، گاو) شده بودند. همزمان با افزایش تراکم جمعیت انسان و حیوان در دوران نوسنگی، مهمانهای ناخواسته دیگری از جمله موشها، گنجشکها، کفترها و به دنبال آن کک، شپش، کنه، مورچهها، مگسها، زنبورها و سایر حشرات سر از یک گوشه دیگر این سفره پهن شده، درآوردند. در ادامه انگلها، باکتریها و ویروسها نیز به سوی این جوامع سرازیر شدند. دانشمند و انسانشناس مشهور دکتر جیمز اسکات از این دگرگونیهای بنیادین تاریخی با عنوان «جابجایی زیستگاه گونههای مختلف در اواخر دوره نوسنگی» یاد میکند.
آیا گیاهان انسان را اهلی کردهاند؟
به خاطر داشته باشید که داستان تکامل مسئلهای وابسته به آمار و ارقام است: از نظر جمعیتی، همه گونهها به دنبال افزایش حداکثری تعداد خود از طریق استفاده از آسیبپذیریها و نقاط ضعف دیگر ارگانیسمهای حاضر در محیط و در جهت منافع خود هستند. از دیدگاه دکتر اسکات، اگر بخواهیم در مورد مشکلات کمرشکنی که انسان در طی چنین قرن گذشته متحمل شده نظر بدهیم، واقعا مشخص نیست که چه گروهی از ارگانیسمها در عهده نوسنگی دیگران را اهلی کرده است. اما از دیدگاه دکتر میشل پولان، اگر بخواهیم صرفا بر اساس رشد نمایی و موفقیت در تولیدمثل حرف بزنیم و نگاهی به گونههای گیاهی همچون گندم، ذرت، برنج یا ماریجوانا و تغییرات اساسی در نحوه فعالیت انسان و تغییرات بنیادین ساختار بدن انسان در سازگاری با سیستم تککشتی (به کاشت گیاهان زراعی مشابه برای چندین سال متوالی در یک قطعه زمین گفته میشود) بیندازیم، میتوان چنین گفت که گیاهان ما را اهلی کردهاند!
آیا ویروسها و عوامل بیماریزا انسان را اهلی کردهاند؟
رها کردن انواع مختلف منابع غذایی پروتئین و فیبر و همچنین دست برداشتن از روشهای انعطافپذیر برای معیشت و استفاده نکردن از دانش مختص سبک زندگی شکارچی – گردآورده در آن دوره تکاملی که انسان به کشاورزی روی آورد، باعث به وجود آمدن تغییرات فیزیولوژیکی عمیق و آسیبهای جدی به بدن ما شد. با توجه به شواهد بسیار زیاد، گونه انسان هنوز هم در حال التیام از مشکلات ناشی از شُک ورود به عصر کشاورزی است که مسبب کاهش قد، پوسیدگی دندانها و کاهش چگالی استخوانها به دلیل سوءتغذیه شده است؛ و از طرف دیگر باعث تضعیف سیستم ایمنی خودکار بدن ما شده است که متعاقبا میزان کشندگی عوامل بیماریزا را افزایش داده است. اما اگر از دیدگاه بدبینانه به شواهد نگاه کنید و این بار بر اساس تغییراتی که در روانشناسی انسان، هنجارها، نقشهای اجتماعی، مبانی اخلاقی و الگوهای مهاجرت و درگیری بخواهیم قضاوت کنیم، عوامل بیماریزای جدید در این بازی ارقام و آمار به وضوح پیروز میدان هستند.
مقابله با ویروس کرونا به عنوان یک دشمن تکاملی باهوش
با این حساب ویروس کرونا «کووید ۱۹» را میتوان به عنوان یک دشمن تکاملی کاملا باهوش در نظر گرفت. ویروس کرونا با بهرهبرداری از این آسیبپذیری روانشناختی انسانها به شکل انتخابی خود را از طریق اجداد مشترک عامل بیماریزا، تولید و پرورش میدهد و هم اکنون توانسته بسیار از مدارس و دانشگاههای ما را به تعطیلی بکشاند و ارزش بازارهای سهام ما را به زیر بکشد و تعارضهای اجتماعی ایجاد کند و باعث بیگانههراسی بیشتر شود، الگوهای مهاجرت ما رو تغییر دهد و سعی میکند ما در فضاهای همگنی محصور کند تا بتواند به شیوع خود ادامه دهد. این روند باید متوقف شود و نباید از کرونا ویروس به عنوان یک بیماری اپیدمی که توانسته موفقیت بسیار زیادی کسب کند، یاد کنیم؛ چرا که آنقدرها هم کشنده نیست. برای مثال حتی ویروس ابولا با نرخ کشندگی ۹۰ ٪ نیز یک ویروس احمق است: او خود و میزبان خود را با سرعت بسیار زیادی به کام مرگ میکشاند و به همین دلیل نتوانست آنقدر شیوع پیدا کند که شیوه زندگی دیگر گونهها را در راستای نیازهای خود تغییر دهد.
خبر بد این است که اگر در یک منطقه پرجمعیت و متراکم زندگی میکنید، بهاحتمالزیاد شما نیز با ویروس کرونا همپیمان خواهید شد. اگر امسال نشد، سال بعد و یا سالهای بعدی که این ویروس خود را در شیوع فصل بعدی عوامل بیماریزای زئونوتیک (بیماری مشترک بین انسان و حیوان) در لباس و اسم دیگری مجددا ظهور میکند.
اما خبر خوب این که با احتمال قریببهیقین، شما با ابتلا به این ویروس نخواهید مُرد و حتی احتمالا در یکی دو هفتهای که به آن مبتلا میشوید، بیحال و سست هم نشوید. به جای اینکه وقت و انرژی خود را صرف مبارزه با این عوامل بیماریزا که همچون ارباب تمام جهان را به ترس انداختهاند کنید، میتوانید سالیانه خود را برای مقاومت در برابر کروناهای روانشناختی از جمله عصبی بودن، تعصبها و پیشداوریها و همچنین افکار و رفتار غیرمنطقی آماده نمایید. اگر بخواهیم مسئله را از دید ارقام و آمار کشتار در جهان در نظر بگیریم، باید بپذیریم که اربابهای پاتوژن (عوامل بیماریزا) ما در مقایسه با دیکتاتورها و انسانهای شرور همنوع خودمان که همینالان در گوشه گوشه دنیا جنگهای فرقهای، فرهنگی و سیاسی راه میاندازند و مردم را به کام تنفر، بدبختی و مرگ میکشند، بسیار شریفتر و محترمتر هستند.
منبع: سایکالیجی تودی
دیدگاه ها
ارسال دیدگاه